مشاعره با حرف ژ
ژاله صبح دانی خبر از چه می دهد
اشکی که شبش پای عزیزی رفته است
شاعر : محمد جواد ج
ژاله بر لاله فرود آمده هنگام سحر
راست بر عارض گلبوی عرق کرده یار
سعدی
ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب داد
وز تگرگ روح پرور مالش عناب داد
ژاله ای داغ دلی شمع شبستان وجود
مشعل افروخته از خیمه ی سوزان خودیم
ژولید , چو آب گشت جاری
آن مو به از سمور و سنجاب
ژغ ژغ آن عقل و مغزت را برد
صد هزاران عقل را یک نشمرد
ژغ ژغ دندان اودل می شکست
جان شیران جمله سید می شدزدست
مولانا
ژاله و ژوله را حباب کنم
مرغ را گیرم کباب کنم
ژرف است محیط این جزیره
خاکش سیه است و آب تیره
ژاله بارید کوچه ها گل شد
رفتن ما به خانه مشگل شد