مشاعره با حرف ا
![]()
ای دوست، کنون که بوی گل حامی ماست
زاهد بودن موجب بدنامی ماست
فصل گل و باغ تازه و صحرا خوش
بیبادهٔ خام بودن از خامی ماست
اوحدی_مراغه_ای
![]()
از لعل تو کام دل و جان نتوان خواست
فاشش نتوان گفت و نهان نتوان خواست
پرسش کردی به یک زبانم شب دوش
و آن عذر کنون به صد زبان نتوان خواست
اوحدی_مراغه_ای
![]()
ای تیغ تو آب روشن و آتش ناب
آبی چو خماهن، آتشی چون سیماب
از هیبت آن آب تن آتش تاب
رفت آتشی از آتش و آبی از آب
خاقانی
![]()
از عشق بهار و بلبل و جام طرب
گل جان چمن بود که آمد بر لب
لب کن چو لب چمن کنون لعل سلب
جان چمن و جان چمانه بطلب
خاقانی
![]()
الهی گردن گردون شود خرد
که فرزندان آدم را همه برد
کی نا گفت فلانی زنده آیو
همه گفتند فلانبن فلان مرد
باباطاهر
![]()
از زهد اگر مدد دهی ایمان را
مرتاض کنی به ترک دینی جان را
ترک دنیا نه زهد دنیا زیراک
نزدیک خرد زهد نخوانند آن را
ابوسعید ابوالخیر
![]()
از توبگذشتم وبگذاشتمت با دگران
رفتم ازکوی تولیکن عقب سرنگران
ماگذشتیم وگذشت آنچه توباماکردی
تو بمان ودگران،وای به حال دگران
شهریار
![]()
ای دوست اگر صاحب فقری و فنا
باید که شعورت نبود جز به خدا
چون علم تو هم داخل غیر است و سوی
باید که به علم هم نباشی دانا
خاقانی
![]()
ای تیر هنر صهیل و برجیس لقا
شعری فش و فرقدفر و ناهید صفا
پیش رخ تو ماه و سماک و جوزا
خوارند چو پیش مهر پروین و سها
خاقانی
![]()
المنة لله که در میکده باز است
زان رو که مرا بر در او روی نیاز است
خمها همه در جوش و خروشند ز مستی
وان می که در آن جاست حقیقت نه مجاز است
حافظ
![]()