مشاعره با حرف ص
![]()
صوفی سواد حرف نیست
جز دل اسپید همچون برف نیست
زاد دانشمند آثار قلم
زاد صوفی چیست آثار قدم
مولانا
![]()
صوفیان را پیش رو موضع دهند
کاینهٔ جانند و ز آیینه بهند
سینه صیقلها زده در ذکر و فکر
تا پذیرد آینهٔ دل نقش بکر
عاشق آیینه باشد روی خوب
صیقل جان آمد و تقوی القلوب
مولانا
![]()
صد عید چنین ضمان کند عمر
دولت به ازین ضمان ندیدت .
خاقانی
![]()
صنما، به دلنوازی نفسی بگیر دستم
که ز دیدن تو بیهوش و ز گفتن تو مستم
دل تنگ خویشتن را به تو میدهم، نگارا
بپذیر تحفهٔ من، که عظیم تنگ دستم
اوحدی مراغه ای
![]()
صبح و شام از پی دوانم روز تا شب منتظر
همرهی با او میسر نیست یک گامم هنوز
وحشی بافقی
![]()
صنم تا کی دل ما را کنی آب
دل نازک ندارد اینقدر تاب
اگر تو راست میگویی به فایز
به بیداری بیا پیشم نه در خواب
فایز_دشتستانی
![]()
صبح چون خورشید رخشان رخ نمود از کوهسار
ماه من از در درآمد با رخی خورشیدوار
بربجای شانه در زلفش همه پیچ و شکن
بربجای سرمه در چشمش همه خواب و خمار
قاآنی
![]()
صبح چون خورشید رخشان رخ نمود از کوهسار
ماه من از در درآمد با رخی خورشیدوار
بربجای شانه در زلفش همه پیچ و شکن
بربجای سرمه در چشمش همه خواب و خمار
قاآنی
![]()
صفایى بود دیشب با خیالت خلوت ما را
ولى من باز پنهانى تو را هم آرزو کردم
شهریار
![]()